احمد ما قهر کرده بود
گوشه اتاق لم داده بود
هرچي ميگفتيم چته ميگفت
من زن ميخوام
داريم براش زن ميگيريم
عروسي رو از سر ميگيرم
پري اومد زنش شد
يک عمر
محرمش شد.
پنج شنبه با هم هستيم
هتل انقلاب شام هستيم يادتون نره بيايين
تاریخ درج: 1394/11/21
دانلود مقاله